صلح پایدار
یک شنبه 4 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:33 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج4، ص: 238 سوره مريم در مكه نازل شده نود و هشت آيه و نهصد و شصت و دو كلمه و سه هزار و هشتصد و دو حرفست خلاصه مطالب سوره مريم عبارت است از قصص زكريا و يحيى و مريم و عيسى و ابراهيم و اسمعيل و ادريس و نتيجه دعوات آنها و حال مؤمنين و كفار در قيامت و حشر
تفسير جامع، ج4، ص: 240 ابن بابويه در معناى كهيعص 1 از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده فرمود خداوند برمز و اشاره ميفرمايد من كفايت كننده و ولى و دانا و در وعده خود راستگو هستم و بسند خود از سعد بن عبد اللّه قمى روايت كرده گفت حضور مولاى خود امام حسن عسكرى عليه السلام شرفياب شدم بمن فرمود اى سعد از ملاقات با من هدف و مقصودى هم داشتى؟ عرض كردم احمد بن اسحق مرا بزيارت حضرتت تشويق نمود كه درك محضر شريف نموده و اگر اجازه فرمائيد مسائلى هم دارم بيان كنم اشاره بطفلى كه در حضور مباركش بود نموده و فرمودند هر چه ميخواهى از نور ديده و فرزندم كه امام دوازدهم مسلمين است سؤال كن بآن گوهر پاك توجه كردم پرسيدم اى فرزند رسول خدا مرا از تاويل كهيعص مطلع بفرمائيد؟ فرمود اين حروف مقطعه از اخبار غيبيه است و خداوند با اشاره بآن حروف حوادث مربوط بزكريا را براى پيغمبر خود اعلام و سپس قصه او را بيان ميفرمايد كه زكريا از خداوند درخواست نمود كه اسماء خمسه طيبه را باو تعليم دهد جبرئيل نازل و اسماء را بزكريا تعليم نمود روزى در مقام مناجات عرض كرد پروردگارا چه مصلحتى است كه هر وقت من نام محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و فاطمه و حسن را بياد ميآورم خوشحال شده و هم و غم خود را فراموش ميكنم و چون نام حسين عليه السلام را متذكر ميشوم تمام غم و غصه عالم بدلم مىنشيند و بىاختيار اشكم جارى ميشود خداوند حادثه حضرت سيد الشهداء را براى زكريا بيان ميفرمايد كاف اشاره بكربلاى حسين عليه السلام و ها رمزى از هلاكت آن جناب و فرزندان و يارانش و يا اشاره از يزيد ملعون و عين حكايت از عطش و صاد صبر آن بزرگوار را ميرساند. زكريا چون واقعه جانگداز كربلا را شنيد چنان متأثر شد كه تا سه روز از مصلاى خويش خارج نشد و گريه زيادى نمود و از خداوند درخواست كرد كه او را نيز فرزندى كرامت فرمايد تا مايه روشنى چشم بوده و مانند حسين عليه السلام شهادت نصيبش گردان و مرا چون محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمصيبت او مبتلا ساز خداوند دعايش را مستجاب و يحيى را باو عطا فرمود و شهادت را نصيب او گردانيد و او هم چون حسين عليه السلام ششماهه بدنيا آمد قوله تعالى: ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا 2 اين بيان يادآورى از رحمة و بخشايش پروردگارت ميباشد بر بنده خود زكريا هنگاميكه در نهانى از روى كمال اخلاص خداى خود را خواند و اين آيه دلالت ميكند بر استحباب دعا در خفا و پنهانى چنانكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بهترين دعا آنستكه در پنهانى و از انظار مردم پوشيده باشد چه آن از روى اخلاص و باجابت مقرونتر است. زكريا گفت اى پروردگار پيرى در من اثر كرده و استخوانهايم را سست نموده و تخصيص ذكر باستخوان براى آنستكه در اعضاء آدمى استخوان محكمتر باشد چون آن سست گردد گوشت و عصب و عروق بمراتب ضعيفتر ميشود و از غايت تشبيه پيرى را بآتش وصف نمود چه آتش در هر جا كه افتد تمام اطراف آن را فرا گيرد پيرى هم همينطور است و گفت پروردگارا از سر رويم آتش پيرى هويدا شده و هيچوقت از دعاى بدرگاه تو مأيوس و بدبخت نبودم يعنى هرگز نبود كه من تو را بخوانم و اجابت نفرمائى و هر وقت بدرگاهت رو ميآوردم با سعادت و كامرانى بر مىگشتم وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا 5 پروردگارا من از اين وارثان پس از مرگم بيمناك هستم مبادا صالح نباشند عيالم هم ديگر نميزايد خداى من از لطف و كرمت فرزند صالح و جانشين شايسته بمن مرحمت بفرما تا آن فرزند وارث من و تمام آل يعقوب بوده مرضى و پسنديده باشد اين آيه نص صريح است بر اينكه از پيغمبران مال و اموال ارث برده ميشود چه زكريا گفت يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ 6 و حقيقت ميراث در مال باشد چه آن انتقال مال مورث است بسوى ورثه بعد از فوت مورث نه وراثت نبوت و علم براى آنكه علم و نبوت بارث بكسى نميرسد چه علم به تحصيل و نبوت و امامت و خلافت به تعيين پروردگار باشد بنابر اين حديثى كه از عمر نقل كردهاند كه گفت درهم و دينار از پيغمبران ارث برده نميشود بلكه ارث آنها علم و دانش است از جمله احاديث كاذبه و افتراء بر خدا و رسول است و مخالف صريح آيه فوق است چنانچه حضرت فاطمه متمسك شد بآيه فوق و آيات ديگر و با ابو بكر و عمر در بابت فدك محاجه نمود و آنها را مجاب كرد و فرمود بايشان بر خلاف صريح قرآن سخن ميگوئيد چون ابو بكر محكوم شد و شاهد و حجتى بر مدعاى خود نداشت لذا نامه در خصوص رد فدك نوشت و بآن مظلومه داد لكن عمر نامه را از آنحضرت برگرفت و پاره نمود و چنان سيلى بصورت دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زد كه صورتش كبود و عاقبت آن مظلومه در اثر ظلم و ستم عمر و يارانش شهيد شد چنانچه شد
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |